خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)_ داستانهایی از ضربالمثلها
«در زمان ناصرالدین شاه رسم بوده که در روزی مشخص، وزرا، امرا و رجال کشور دور هم جمع میشدند. آنها که هیچ اطلاعی از آشپزی نداشتند در این روز، دو وظیفه مهم بر عهدهشان بود: یکی آنکه چهارزانو بر زمین مینشستند و مثل خدمههای آشپزخانه، بادمجان را پوست میکندند و دیگر آنکه این بادمجانها را پس از پختهشدن، دورتادور بشقابهای آش و خورش میچیدند.
آنها سعی میکردند درست وقتی شاه به چادرشان سر میزند بادمجانها را دور قاب بچینند و مخصوصا دقت و سلیقه به کار میبردند که چینش آنها زیبا و شاهپسند باشد تا او خشنود شود و نسبت به اخلاص و چاکری آنها عنایت کند.»*
عبدالله مستوفی مینویسد: «من خود عکسی از این آشپزان دیدهام که صدراعظم مشغول پوست کندن بادنجان و سایرین هر یک به کاری مشغول بودند.»
دکتر فورویه طبیب مخصوص ناصرالدین شاه هم مینویسد: «… اعلیحضرت مرا هم دعوت کرد که در این آشپزان شرکت کنم. من هم اطاعت کردم و در جلو مقداری بادنجان نشستم و مشغول شدم که این شغل جدید خود را تا آنجا که میتوانم به خوبی انجام دهم. در همین موقع ملیجک به شاه گفت بادنجانهایی که به دست یک نفر فرنگی پوست کنده شود نجس است. شاه امر را به شوخی گذراند و محمدخان پدر ملیجک تمام بادنجانهایی را که من پوست کنده بودم جمع کرد و عمدتا آنها را با نوک کارد برمیچید تا دستش به بادنجانهایی که دست من به آنها خورده بود نخورد. بعد بادنجانها و سینی و کارد را با خود بیرون برد …»
این مثل درباره افراد متملق و چاپلوس به کار میرود.
*منبع: «داستانهایی از ضربالمثلها» نوشته رحیمه قلیزاده، نشر آرایان.
انتهای پیام
منبع: ایسنا