شایسته تقدیر بخش «نقد ادبی» جایزه «جلال» میگوید: تاثیرگذاری این جایزه چنانکه باید و شاید و آنطور که از مهمترین و معتبرترین جایزه ادبی کشور انتظار میرود، نبوده است.
سیدمهدی زرقانی که در بخش «نقد ادبی» سیزدهمین دوره جایزه «جلال آل احمد» برای کتاب «تاریخ بدن در ادبیات» به عنوان شایسته تقدیر شناخته شده است، در گفتوگو با ایسنا درباره تأثیر جوایز ادبی بر جریان نقد ادبیمان اظهار کرد: پیش و بیش از هر چیز اجازه بدهید از زحمات مستمر و خالصانهای که برگزارکنندگان بزرگوار و سختکوش جایزه «جلال آل احمد» و داوران محترم این دوره و ادوار پیشین تقبل کردهاند، تشکر و قدردانی کنم. قطعا چنین تلاشهایی در این روزگار عسرت کتاب و کتابخوانی بسیار پسندیده و ضروری است.
او افزود: آنطور که من از کلام بسیاری از اهالی قلم طی سالهای پیش درباره جایزه «جلال آل احمد» فهمیدهام، تاثیرگذاری این جایزه چنانکه باید و شاید و آنطور که از مهمترین و معتبرترین جایزه ادبی کشور انتظار میرود، نبوده است. مثلا به روایت آمار و ارقام تیراژ انتشار آثاری که جایزه را به دست آوردهاند، چندان بالاتر نرفته و یا اثرگذاری گفتمانی جایزه بر جریان داستاننویسی و مطالعات نقد ادبی کشور محسوس و آشکار نیست.
این منتقد ادبی در ادامه بیان کرد: اگر با دقت به اعتراضات اهالی قلم، چه آنها که برگزیده شدهاند و چه گروهی که آثارشان به مراحل پایانی نرسیده و یا اصلا در جایزه شرکت نکردهاند، دقت کنیم، متوجه میشویم که برخی اعتراضات ناظر است بر فرایند داوری و قسمی هم معطوف است به تشکیک در شایستگی آثاری که جایزه گرفته یا تقدیر شدهاند. درست است که هر جایزهای، حتی با رعایت بالاترین استانداردها، همواره مخالفانی دارد و این هم قابل قبول است که برخی با غوغاسالاری و هوچیگری و پنهان شدن در پس شعارهای مقدس و کلمات زرین میخواهند اذهان داوران را تحت تأثیر قرار دهند و دست کم زمینه را برای دورههای بعدی آثار خود و همپالگیهایشان فراهم کنند اما هیچکدام از اینها دلیلی نمیشود که ما چشممان را بر روی نقدهای وارد بر جایزه جلال ببندیم یا همتمان را مصروف بهتر شدن شرایط نکنیم. من امیدوارم برگزارکنندگان جایزه از طریق همفکری و رایزنی با اهل قلم و برگزاری نشستهای متعدد در نقد و بررسی ادوار پیشین، جنبههای مثبت را تقویت و کاستیهای احتمالی را شناسایی و برطرف کنند.
نویسنده کتاب «تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی»، «نظریه ژانر» و «چشمانداز شعر معاصر ایران» خاطرنشان کرد: پرسش اصلی این است که جایزه جلال به عنوان مهمترین و معتبرترین جایزه ادبی کشور چه تأثیری در گفتمانسازی ادبی یا رشد و ارتقای جریان رماننویسی و قصهنویسی ایران داشته است؟ در اینجا باید به متغیر دیگری هم اشاره کنم که باز به نظرم از موانع محقق شدن اهداف مفید و مهم جایزه شده و آن هم سیاستزده شدن جایزه است. درست است که سیاست و ادبیات را نمیتوان از یکدیگر جدا کرد اما فرق است میان سیاسی بودن و سیاستزده شدن. این دومی بسیار مخرب است. اساسنامه و ساز و کار جایزه ملی باید چنان تهیه و تدوین و اجرا شود که با تغییر دولتها همه چیز زیر و رو نشود و یا طرفداران یک گرایش سیاسی خاص نتوانند بر فرآیند داوری و گزینش آثار تأثیر منفی داشته باشند. اگر چنین شد جایزه از مسیر طبیعی خویش خارج میشود و تا سطح ابزاری سیاسی برای بازیهای سیاسی تنزل پیدا میکند. من پیشنهادهای مفصلی برای برگزاری بهتر جایزه دارم که امیدوارم در مجالی مناسب بتوانم آنها را به برگزارکنندگان محترم ارائه بدهم.
زرقانی درباره وضعیت نقد ادبی در کشورمان و این نظر که ما در کشورمان نقد ادبی داریم یا نداریم، گفت: اینکه ما نقد ادبی داریم یا نداریم بحثهای کلی و تکراری است که بارها درباره آن صحبت شده و به نتیجهای نرسیدهایم. اما اجمالا عرض میکنم که نقد ادبی ایران در چند سطح قابل بررسی است؛ نقد ادبی در ژورنال و مطبوعات و رسانههای عمومی کشور (نقد ژورنالیستی)، نقد ادبی در مجلات تخصصی که به صورت حرفهای نوشته میشود (نقد حرفهای) و سوم نقد ادبی در محافل و انجمنها (نقد محفلی). اینها هرکدام اقتضائات و شرایط و وضعیتهای خاص خودشان را دارند و نمیتوان همه را با یک مبنا و معیار ارزیابی کرد. در یک طبقهبندی دیگر، باید از نقد ادبی دانشگاه و بیرون دانشگاه سخن به میان آورد که باز هر کدام مسائل و مقتضیات خاص خودش را دارد و باید جداگانه و مفصل به هر یک از آنها پرداخت. اینکه یک حکم کلی برای مجموعه نقد ادبی کشور صادر کنیم همانقدر بیفایده است که غیرعلمی است. منتها این مقدار معلوم است که جایزه ادبی جلال آل احمد در شاخه نقد ادبی تأثیر چندانی بر هیچکدام از این نقدها نداشته است و باید در جوانب این مساله اندیشید و چارهای یافت.
انتهای پیام
منبع: ایسنا