یونس گرامی که معتقد است ناشر، مولف و جوایز ادبی هر سه باید یک هدف داشته باشند و آن هم حس اعتمادسازی در بین مخاطبان ادبیات و معرفی درست یک اثر به جامعه کتابخوان است میگوید: بیاییم اگر انتقادی داریم در جهت اصلاح و سازندگی باشد و راهکار و پیشنهاد بدهیم نه تخریب!
شاعر مجموعه «خواب موریانهها» که در ششمین دوره جایزه شعر «احمد شاملو» شایسته تقدیر شناخته شده است، در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده نوشته است: «به اعتقاد من عوامل برگزارکننده جوایز ادبی برای اینکه کمتر به زیر سوال بروند و حقانیتشان را به مخاطبان و جامعه کتابخوان برسانند باید به سراغ کارشناسان و داورانی بروند که از سلامت اخلاقی بهتری برخوردارند و دارای سواد و آگاهی بیشتری در حوزه شعر و شاعری هستند و داوران محترم نیز در گزینش آثار فارغ از هر لابیگری و رفاقت باید دقت نظر بیشتری داشته باشند تا خدایناکرده در حق هیچ مولفی اجحاف نشود. در کل ناشر، مولف و جوایز ادبی هر سه باید یک هدف داشته باشند و آن هم حس اعتمادسازی در بین مخاطبان ادبیات و معرفی درست یک اثر به جامعه کتابخوان است.
ما سالهاست که شاهد برگزاری جوایز ادبی چه در شعر و چه در داستان هستیم اما واقعا چند درصد آثاری که برنده جوایز شدهاند، توانستهاند در ذهن خوانندگان ماندگار شوند!؟ جز اینکه یک مدت واکنشی بر سر چند و چون آن اثر و نحوه گرفتن جایزه در بین اهل قلم درگرفته و بعد آن هیاهو به سرعت فروکش کرده و شاعر با اثرش اگر حقانیتی و اعتقادی به تداوم در راه شعر و شاعری نداشته باشد، محو و فراموش میشود.
و دو نکته دیگر، یکی به دوستان اهل قلم که همیشه انتقادهای خودشان را به نحوه برگزاری جوایز ادبی دارند! بله، من هم موافقم؛ املای نانوشته غلط ندارد! هر کاری خالی از عیب و ایراد نیست، بیاییم اگر انتقادی داریم در جهت اصلاح و سازندگی باشد و راهکار و پیشنهاد بدهیم نه تخریب! و نکته دیگر، هماهنگی و اطلاعرسانی و احترام و به رسمیت شناختن شخصیت ادبی شاعران توسط ناشران جهت ارسال آثارشان به جوایز ادبی است تا دیگر شاهد مخالفت و اعتراض مولفان محترم نباشیم.
در بحث شعر و شاعری هم همیشه معتقد هستم که شاعری شاعرتر است که بتواند با اتکا به جهانبینی معرفتی و تجربیات زیستی و دانش و شعور فردیاش به صورت هوشمندانه مفاهیم عمیقا پیچیده فلسفی و سختترین سوژهها را با زبانی ساده در شعر به تصویر بکشاند. شاعری که با دستور زبان به سراغ شعر میرود، شاعری خام است! شعر که دستور زبان نیست! ساختار نیست! شعر خود زندگی است. و شاعر کسی است که امکانات زبان را در ژرفساختهای ذهنش به خدمت بگیرد و از زیست شاعرانه خودش جهت سرودن شعر بهره بگیرد. هر چقدر افق دید و تجربه زیستی یک شاعر بیشتر و عمیقتر باشد شعر او غنیتر و بر روی مخاطب تاثیرگذارتر خواهد بود. شاعر حرفهای کسی است که در ابتدا از عنصر هوشمندی خوب و بالایی برخوردار باشد و ضرورت جامعهاش را بشناسد و بداند چه میخواهد بگوید. از اشیاء پیرامونش جهت نوشتن شعر بهره بگیرد، نسبت به پدیدهها و اتفاقهای جامعه شاخکهای حسیاش را به کار بگیرد. شاعری شاعرتر است که با هزاران چشم ببیند و با یک چشم بزرگ شعرش را بنویسد.»
انتهای پیام
منبع: ایسنا