محمود درویش خطاب به حاضران در «جشنواره ادبیات فلسطین» گفته بود: زندگی در اینجا طبیعی نیست بلکه شبیه یک معجزه الهی است که هر روز تکرار میشود.
به گزارش ایسنا، عباس خامهیار در یادداشتی نوشته است: امروز دوازدهمین سالگرد درگذشت «محمود درویش»، شاعر مشهور و پرآوازه فلسطینی است. محمود درویش در ۱۳ مارس ۱۹۴۱ و در روستای «بروه» که بعدها اسرائیلیها آن را به آتش کشیدند، متولد شد. وی نخستین مجموعه اشعارش را در سن ۱۹ سالگی منتشر کرد و در سال ۱۹۷۰ برای ادامه تحصیل به مسکو رفت. درویش رئیس اتحادیه نویسندگان فلسطینی بود و همراه با «ژاک دریدا» و «پییر بوردیو»، پارلمان بینالمللی نویسندگان را تأسیس کردند. وی مدتی عضو سازمان آزادیبخش فلسطین بود و در ۱۹۹۹ در اعتراض به پذیرش توافق اسلو از این سازمان استعفا داد. محمود درویش در اوت ۲۰۰۸ در پی عمل جراحی قلب در تگزاس آمریکا درگذشت.
سال ۲۰۰۸ میلادی، «محمود درویش» در نامهای به حاضران در «جشنواره ادبیات فلسطین» مطالب بسیار مهمی را بیان کرد که با توجه به اهمیت آن در شرایط دشوار امروز سرزمینهای اشغالی و به مناسبت دوازدهمین سالگرد درگذشت این شاعر مشهور و پرآوازه، به انتشار متن ترجمهشده این نامه میپردازم.
«با تشکر از محمد رزیجی؛ برگردان متن نامه به فارسی»
دوستان عزیز!
به شما مهمانان گرامی خوشامد میگویم. به این سرزمین غمگین، سرزمینی که ادیبان آن ذهنیت و تصویر ادبی زیبا و مخالف با وضعیت اسفبار(حاکم بر آن)، ارائه میکنند و به تصویر میکشند. سفر شجاعانه شما که به منظور همبستگی با ما انجام شده است، تنها فرستادن درود به یک ملت محروم از آزادی و زندگی طبیعی نیست؛ بلکه نشاندهنده این موضوع است که «فلسطین» در اذهان بیدار انسانهای آزادهای مثل شما، همچنان زنده و باقی است. این سفر شما همچنین نشاندهنده بیداری و هوشیاری نویسندگان و ادیبانی است که تنها به خلق آثار ادبی ماندگار اکتفا نمیکنند، بلکه وارد صحنه شده تا به نوبه خود برای محقق شدن عدالت و آزادی بکوشند.
ما اکنون در شصتمین سالروز اشغال فلسطین به سر میبریم. در این سرزمین کسانی(اشغالگران صهیونیست) حضور دارند که بر گورهای ما میرقصند و «نکبه»، یعنی روز اشغال فلسطین را روز عید خود میدانند و آن را گرامی میدارند. در حقیقت «یوم النکبه» یک واقعه تاریخی نیست، بلکه روندی از ریشهکن کردن و پاکسازی نژادی یک ملت است؛ روندی که فلسطینیان را روز به روز نگرانتر میکند؛ به این معنا که آنها نسبت به آینده و سرنوشت خود نگران هستند. چرا که «نکبه» همچنان ادامه دارد؛ زیرا که اشغالگری اسرائیل در سرزمین فلسطین همچنان ادامه دارد. ادامه اشغالگری یعنی ادامه جنگ. این جنگ دائمی که اسرائیل علیه ما آغاز کرده است، جنگ دفاع از خود نیست، بلکه جنگی است که وجود یک ملت(فلسطین) را تهدید میکند؛ جنگی برای پایان بخشیدن به وجود فلسطین. بنابراین، جنگ اسرائیل علیه ما، برخلاف آنچه اسرائیل مدعی آن است، جنگ بین دو موجودیت نیست. عربها همگی یک پیشنهادی را تدوین کردند که بر اساس آن اسرائیل، فلسطین را در کنار خود به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت بشناسد. اما اسرائیل این پیشنهاد را نپذیرفت؛ چرا که منطق اسرائیلی میگوید: «آنچه به دست آوردهام برای من است، و آنچه برای شما باقی ماند، برای شماست». زندگی در اینجا، همانگونه که نمایان است، طبیعی نیست بلکه بیشتر شبیه یک معجزه الهی است که هر روز تکرار میشود.
دوستان عزیز!
شما اکنون اینجا هستید، بنابراین میتوانید حقیقت را آنگونه که هست مشاهده کنید. همگی با هم پایان نظام آپارتاید در آفریقای جنوبی را جشن گرفتیم. اما با این وجود، اکنون شما عزیزان میتوانید رشد مجدد و روزافزون این نظام فروپاشیده را در سرزمین فلسطین مشاهده کنید. همچنین سقوط دیوار برلین را با هم جشن گرفتیم، اما با این وجود مشاهده میکنید که این دیوار مجدداً در سرزمین فلسطین در حال ساخت است؛ دیواری که همانند افعی بزرگ بر گردن فلسطینیان میپیچد، دیواری که هدف از احداث آن جدا کردن فلسطینیان از اسرائیلیها نیست، بلکه هدف از ساخت آن جدا کردن فلسطینیان از یکدیگر و فاصله انداختن میان آنها و آرزو و سرنوشتشان است. هدف از احداث این دیوار نژادپرستانه، ایجاد فاصله(تحریف) بین واقعیتهای تاریخی و واقعیتهای جعلی نیست، بلکه هدف از آن، تنها کردن فلسطینیان(گرفتن آمال و آرزوهای فلسطینان) از طریق اتخاذ سیاستهای نژادپرستانه است.
زندگی در اینجا آنگونه که مشاهده میکنید، طبیعی نیست بلکه بیشتر شبیه یک معجزه الهی است که هر روز تکرار میشود. موانع نظامی، تمام چیزها و هر آنچه را در این سرزمین وجود دارد از همدیگر جدا میکند. و همه چیز، حتی منظرههای طبیعی، موقتی و در انتظار تغییر است؛ تغییراتی که از طریق جنگافزارها و بولدوزرهای نظامی ارتش اسرائیل انجام میشود. زندگی در اینجا از زندگی عادی نیز کمتر است، زندگی در اینجا بیشتر شبیه مردن تدریجی است تا زندگی!
از جمله تناقضهای واضح، غیرقابل قبول و در عین حال طنزگونه این است که تشدید سرکوب فلسطینیان، محاصره و کشتار روزانه آنها و همچنین گسترش شهرکسازی در اراضی فلسطینی، همه و همه در چارچوب آنچه از آن به عنوان مذاکرات سازش(صلح) یاد میکنند، انجام میشود؛ اقداماتی که فرصتهای تحقق سازش و صلح را که ستمدیدگان در انتظار آن هستند نابود میکند و از بین میبرد. صلح و دین دو اصل و منشاء دارد: آزادی و عدالت. در حالی که منشاء اشغال، خشونت است.
در این منطقه که جزئی از سرزمین تاریخی فلسطین است، از زمان اشغال فلسطین از سوی اسرائیل تاکنون، دست کم دو نسل جدید چشم به جهان گشودهاند، و در زمان اشغالگری اسرائیل بزرگ شدهاند. آنها زندگی عادی و طبیعی دیگری نمیشناسند. اذهان این افراد از صحنههای خشن که همچون جهنم است، مملو و پر شده است. آنها در اینجا آینده خود را دور از دسترس میبینند. برای آنها، هر آنچه خارج از این سرزمین است، بهشت است؛ اما با این وجود آنها خواهان رفتن به بهشت نیستند، چرا که آنها به بیماریای به نام “امید” مبتلا شدهاند!
نویسنده فلسطینی در اینگونه شرایطی(سخت) زندگی میکند. در اینجا میان نویسنده و هموطن خود هیچ تفاوتی وجود ندارد، جز اینکه: نویسنده تلاش میکند از راه خلق آثار و متون ادبی لاشههای از هم جداشده این زندگی را بار دیگر جمع کند و آن را با هم پیوند بزند. من بارها گفتهام: «چه سخت است که انسان فلسطینی باشد، و چه سخت است اینکه انسانِ فلسطینی، نویسنده یا شاعر باشد! او از یک سو باید راستگویی و صداقت در تعبیر را رعایت کند، و از سوی دیگر باید پایبند به وظیفه و رسالت ادبی خود باشد».
در درون این آشفتگی و وخامت اوضاع و حالت «فوقالعاده طولانیمدت» و همچنین در میان تخیل ادبی نویسنده و شاعر، زبان شاعر در جریان و حرکت است. او وظیفه دارد که با کلمات خود با اشغالگران مقابله کند و در عین حال باید مراقب کاربرد الفاظ خود باشد که مبادا کلمات و تعابیر خلقشده عادی یا تکراری باشد. اما در این شرایط چگونه ممکن است نویسنده به آزدای ادبی خود برسد در حالی که در شرایطی زندگی میکند که اشغالگری و بردگی حاکم است؟ و چگونه ممکن است که وی در دوره وحشیگیری، از «ادبی بودن» آثار ادبی محافظت کند؟
اینها سوالات سختی هستند، اما باید پذیرفت که هر شاعر و نویسنده راه و روش خاص خود را در زمینه ارائه و خلق آثار ادبی دنبال میکند. بنابراین شرایط تاریخی یکسان، متون ادبی یکسان و مشابه از خود بر جای نمیگذارد، چرا که باورها و اعتقادات و دید نویسندگان با هم متفاوت و مختلف است. به همین دلیل، نباید ادبیات فلسطین را در یک قالب آماده و چارچوب مشخص و از پیش تعیینشده قرار دهیم.
فلسطینی بودن نه شعار است و نه یک شغل. فلسطینی موجودی است ستمدیده. شخص فلسطینی مجموعهای از سوالات ملیگرایانه و واقعگرایانهای دارد که همیشه و به صورت روزانه در ذهن خود دارد. او یک داستان عاشقانه دارد و درنگکردنی در یک گل. دارای پنجرهای باز، رو به ناکجاآباد. دارای ترس ماوراءالطبیعهای. او یک جهان درونی در اختیار دارد که غیرقابل اشغال است.
ادبیاتی که در شرایط خاصی خلق میشود، قادر است مدینه فاضلهای را از آن شرایط به تصویر بکشد؛ تصویری از یک واقعیت خیالی و جایگزین شرایط و واقعیت اصلی. هدف از آن(تصویر خیالی) به تصویر کشیدن اسطوره خوشبختی و فرار از تاریخ وحشیانه نیست، بلکه هدف از آن کاستن از اسطورهای بودن و تخیلی بودن تاریخ است. همچنین هدف از آن قرار دادن اسطوره در چارچوب و جایگاه فرضی و مجازی خود است؛ در این حالت است که میتوانیم از یک قربانی رویدادهای تاریخی، به شریکی در انسانی کردن تاریخ تبدیل شویم.
دوستان عزیز و بزرگوار!
به خاطر همبستگی شریفتان با ملت ما سپاسگزارم.
انتهای پیام
منبع: ایسنا