احمد آرام میگوید: نویسندگان برای اینکه مصیبتها را نشان دهند راه بسیار سختی در پیش دارند. مطمئنم راه سختتر خواهد شد و ما باید زحمت بیشتری بکشیم تا بگوییم چه چیزی جامعه را تهدید میکند.
این نویسنده در گفتوگو با ایسنا، در پی اتفاقی که برای «رومینا، دختر ۱۴ساله تالشی» رخ داده است و کشته شدن او به دست پدرش و اتفاق مشابهی که برای «ریحانه، دختر ۲۲ساله کرمانی» افتاده، درباره پرداختن به موضوع خشونت علیه زنان و نقش ادبیات در جلوگیری از خشونتهای خانگی اظهار کرد: در سینما، ادبیات و هنر کمابیش به این مسائل اشاره شده، اما تمام مسائل بازگو نشده است. این مسائل در سراسر جهان مطرح میشود، اما باید ببینیم ریشه خشونت علیه زنها کجاست. باید این مسئله را ریشهیابی کنیم و ببینیم این مسئله در تاریخ جهان چگونه پدید آمده است. بعد متوجه خواهیم شد این مسائل در هر کشوری متناسب با فرهنگ و دانش مردمش کمرنگتر شده است. البته دولتها نیز در رسیدن به این روشنگری دخالت داشتهاند.
او افزود: خاورمیانه، جایی که ما در آن زندگی میکنیم یک مشکل عمده دارد، مشکلش این است که هرچقدر جهان نو میشود، سنتها در آن رشد میکنند. در واقع رشد سنتها در مقابل رشد مدرنیته است. ما معمولا فکر میکنیم هرچقدر کشورها مدرنتر بشوند سنتها از بین میرود، درحالی که اینطور نیست.
آرام سپس بیان کرد: در ادبیات ایران زمانی که به آثار نویسندگانی مانند صادق هدایت، صادق چوبک، بزرگ علوی و نویسندگانی که با آمدنشان ادبیات مدرن ایرانی آغاز شد نگاه کنید، میبینید رویکرد این نویسندگان این است که جامعه سنتی شخصیت زن را در جامعه ضعیف نشان میدهد.
او در ادامه اظهار کرد: همیشه در ادبیات ما به این موضوع اشاره شده، اما بحث بر سر این است که مردم ما در حال حاضر چندان راغب نیستند که این ادبیات را باور کنند و به آن ادبیات نزدیک شوند. مخاطبان ادبیات ما زیاد نیستند، زیرا آنها به سمت و سوی چیزهایی رفتهاند که برایشان سودی نداشته است، مثلا سریالهایی که هیچ بازتاب اجتماعی و سخنی برای گفتن ندارند و از طرفی به ادبیاتی علاقهمندند که ادبیات مردمی نیست و صدای مردم در آن وجود ندارد و یک ادبیات عامهپسند است که تاریخ مصرف دارد و در نتیجه در این روند ذهن مردم غالبا نسبت به مسائل کند شده است.
این نویسنده همچنین گفت: زمانی که اتفاقی مانند قتلهای ناموسی پیش میآید، مدت کوتاهی در دنیای مجازی میماند و بعد ناپدپد میشود و مردم منتظر میشوند تا مسئله دیگری ایجاد شود؛ مثلا جنگلی آتش بگیرد. مردم ما متأسفانه این قضایا را ریشهای دنبال نمیکنند که متوجه شوند رسالت یک زن یا مرد در جامعه چیست. شما در جامعه با عدهای برخورد میکنید که به شدت فمینیست و مردستیز هستند که این موضوع به بقای اجتماع ضربه میزند، زمانی که فمینیسم تندور و مردسالاری دست به دست هم میدهد یک جامعه ناهمگون را به وجود میآورد و مردم در مقابل آنها سرگردان هستند. قتلهای ناموسی مرتب تکرار میشود، بعد از این بعید نیست خودسوزیها شروع شود و خودکشی ها آمار بالایی داشته باشد. ادبیات ما ادبیاتی است که میتواند این مسائل را ریشهیابی کند، البته نه تنها ادبیات بلکه سینما، تئاتر و هنرهای دیگر هم میتوانند این مسئله را ریشهیابیکنند. در جهان غرب زمانی که یک مشکل اجتماعی پیش میآید تمام رسانهها دست به دست هم میدهند که آن موضوع را ریشهیابی کنند، اما در کشور ما موضوع ریشهیابی نمیشود و به همه چیز از بالا نگاه میشود و مسائل هم همیشه در سطح میماند.
او درباره موانع بیان این مسائل در ادبیات و اینکه چطور این مسائل بیان شود که نویسنده به سیاهنمایی متهم نشود، اظهار کرد: همه چیز به شیوه تفکر یک دولت و ملت بستگی دارد. زمانی که بخواهیم نسبت به جامعه شفاف صحبت کنیم، مطمئنا در این شفافیت چیزهایی است که دیگران را آزار میدهد. ما نمیتوانیم بگوییم آن آدمها نباید آزار ببینند و واقعیتها را بشنوند. معمولا برای اینکه نگذارند به سنتها صدمهای وارد شود، واژههایی مانند سیاهنگاری در کنار این ماجرا هستند تا بهانهای برای جلوگیری از تفکر نوین و سازنده در جامعه باشند. خب اینها همیشه هست، اما اینکه چه کار باید کرد که این قضیه به اشتراک گذاشته شود، باید بگویم راه بسیار سختی وجود دارد. ادبیات بارها این کار را کرده، اما با ممیزی ربهرو شده است. در سینما هم این کارها صورت گرفته؛ مثلا فیلم «خانه پدری» کیانوش عیاری یا «سگکشی» بهرام بیضایی و «شاید وقتی دیگر»، آنها قضیه را دور میزنند تا در سینما زن به عنوان شخصیت اصلی دیده شود، همین که به صورت شخصیت دیده میشود، یعنی این سینماگر از مصیبتی صحبت میکند که این مصیبت پنهان است. سینماگران و نویسندگان برای اینکه مصیبتها را نشان دهند راه بسیار سختی در پیش دارند. مطمئنم راه سختتر خواهد شد و ما باید زحمت بیشتری بکشیم تا بگوییم چه چیزی جامعه را تهدید میکند.
ارام با اشاره به قتلهای ناموسی اظهار کرد: برای اینکه گفته شود پدر و برادری که مرتکب قتل شدند، گناهی ندارند، اولین چیزی که به عنوان مقصر مطرح میشود دنیای مجازی است، اینکه همه ناهمگونیهای اجتماعی از دنیای مجازی به مردم منتقل میشود. اگر از دنیای مجازی درست استفاده نشود ممکن است این مصیبتها را در پیش داشته باشد، اما مگر این دنیای مجازی در جهان دیگر، در غرب و اروپا نیست و چرا آنها به نحوی با آن برخورد میکنند که آسیبهای جدی اجتماعی به خانوادهها وارد نشود؟ ما در یک وضعیت برزخگونه قرار گرفتهایم که اگر بخواهیم راهحلی برایش پیدا کنیم با سختیها و موانع بسیار زیادی روبهرور میشویم.
انتهای پیام
منبع: ایسنا